در شب تار جنون / دشمنان چون گرگ مست از بوی خون / شیرها را می درند / دست شیران بسته و زنجیر گرگان واشده / وای عجب دردی نصیب قلب انسان ها شده / محشر کبری شده / باز هم غوغا شده / آخر دنیا شده / گوئیا بار دگر هنگام عاشورا شده
جوی خون جاری است بر روی زمین / بیشه ی شیرانمان ویران شده / تابش غم می کند خورشید در این روزها / بارش اندوه بی پایان شده / مسجدی اینجا میان آتش است / سوی دیگر کودکی نالان شده / زخم ها سوزان شده / چشم ها گریان شده / سروری اینبار سهم عدّه ای نادان شده / دوره ی مردانگی انگار که پایان شده
سهم قرآن باز آتش باز خاکستر شده / نوبت جولان دهیّ دشمن کوثر شده / سهم آزادی پرستان و حقیقت دوست ها / نیزه ها و تیغ ها و تیزی خنجر شده / بار مسئولیّت ما باز سنگین تر شده
وقتمان تنگ است و باید زودتر راهی شویم / در شب تاریکشان چون پرتوِ ماهی شویم / گر نداریم استطاعت تا که فریادی زنیم / دست کم بهر حقیقت پیشگان آهی شویم
قتل و غارت ها جنایت هایشان دیگر بس است / ظلم های بی لیاقت هایشان دیگر بس است / باید اکنون بند را از پای شیران وا کنیم / بیشه ی آزادگان بار دگر احیا کنیم / بهره مند از لطفمان هر گوشه ی دنیا کنیم / دشمنان پست هم آیین نما رسوا کنیم / "جنبشی" برپا کنیم