مژده ای دل که دگر شیشم آبان آمد دکتر خوش قدم از جانب سمنان آمد
چه مبارک پسری بود و چه فرخنده پِی ای آن که از بهر سرافرازی ایران آمد
چو قدم روی زمین زد همه فریاد زدند چه جومونگی به سراپرده ی ایران آمد
گر چه در فصل خزان او متولّد شده است هر که دیدش زده فریاد ؛ بهاران آمد !
تا کنون کشورمان چون جسدی بی جان بود بهر احیای وطن بار دگر جان آمد
در زمانی که وطن غرقه ی بحران ها بود از برای وطنم چاره ی بحران آمد
در نبرد دو گروه و سپه باطل و حق سرگروه سپه حق سوی میدان آمد
هدف از آمدنش خدمت مظلومان بود چه کسی گفت که محمود پی نان آمد؟
در زمان ستم و دوره ی بی اخلاقی عاشقان مژده که یک اسوه ی ایمان آمد
بس که او دشمن تبعیض و ستمکاری بود همه گفتند که رسواگر دزدان آمد
دور روبه صفتی با قدمش پایان یافت شیرمردی ز دل بیشه ی شیران آمد
تا که پر رهرو بماند ره اسلام عزیز پسر معنوی پیر جماران آمد
تا که بیداری اسلام جهانی بشود باز بیدارگر فطرت انسان آمد
تا " نرید أن نمنَّ " به ثمر بنشیند بهر اجرا شدن وعده ی قرآن آمد
شاعران شعر مرا هیچ ملامت مکنید و مگویید مگو رستم دستان آمد
صد سخن مانده به همراه هزاران افسوس که چنین قافیه ها زود به پایان آمد